سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعروغزل پیشرو
[ و به مردى که از او خواست تا پندش دهد فرمود : ] از آنان مباش که به آخرت امیدوار است بى آنکه کارى سازد ، و به آرزوى دراز توبه را واپس اندازد . در باره دنیا چون زاهدان سخن گوید ، و در کار دنیا راه جویندگان دنیا را پوید . اگر از دنیا بدو دهند سیر نشود ، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد . در سپاس آنچه بدان دادهاند ناتوان است ، و از آنچه مانده فزونى را خواهان . از کار بد باز مىدارد ، و خود باز نمىایستد ، و بدانچه خود نمىکند فرمان مىدهد . نیکوان را دوست مىدارد ، و کار او کار آنان نیست و گناهکاران را دشمن مىدارد ، و خود از آنان یکى است . مرگ را خوش نمىدارد ، چون گناهانش بسیار است و بدانچه به خاطر آن از مردن مىترسد در کارست . اگر بیمار شود پیوسته در پشیمانى است ، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى . چون عافیت یابد به خود بالان است ، و چون گرفتار بلا شود نومید و نالان . اگر بلایى بدو رسد ، به زارى خدا را خواند ، و اگر امیدى یابد مغرور روى برگرداند . در آنچه در باره آن به گمان است ، هواى نفس خویش را به فرمان است ، و در باره آنچه یقین دارد در چیرگى بر نفس ناتوان . از کمتر گناه خود بر دیگرى ترسان است ، و بیشتر از پاداش کرده او را براى خود بیوسان . اگر بى نیاز شود سرمست گردد و مغرور ، و اگر مستمند شود مأیوس و سست و رنجور ، چون کار کند در کار کوتاه است و چون بخواهد بسیار خواه است . چون شهوت بر او دست یابد گناه را مقدّم سازد ، و توبه را واپس اندازد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع و ملّت برون تازد . آنچه را مایه عبرت است وصف کند و خود عبرت نگیرد ، و در اندرز دادن مبالغه کند و خود اندرز نپذیرد . در گفتن ، بسیار گفتار ، و در عمل اندک کردار در آنچه ناماندنى است خود را بر دیگرى پیش دارد ، و آنچه را ماندنى است آسان شمارد . غنیمت را غرامت پندارد و غرامت را غنیمت انگارد . از مرگ بیم دارد و فرصت را وامىگذارد . گناه جز خود را بزرگ مىانگارد و بیشتر از آن را که خود کرده ، خرد به حساب مىآرد ، و از طاعت خود آن را بسیار مىداند که مانندش را از جز خود ناچیز مىپندارد . پس او بر مردم طعنه زند و با خود کار به ریا و خیانت کند با توانگران به بازى نشستن را دوستتر دارد تا با مستمندان در یاد خدا پیوستن . به سود خود بر دیگرى حکم کند و براى دیگرى به زیان خود رأى ندهد ، و دیگران را راه نماید و خود را گمراه نماید . پس فرمان او را مىبرند و او نافرمانى مىکند . و حق خود را به کمال مىستاند و حق دیگرى را به کمال نمىدهد . از مردم مىترسد ، نه در راه طاعت خدا و از خدا نمىترسد در راه طاعت بندهها . [ و اگر در این کتاب جز این گفتار نبود ، براى اندرز بجا و حکمت رسا ، و بینایى بیننده و پند دادن نگرنده اندیشنده بس مىنمود . ] [نهج البلاغه]
صفحه نخست
پیام رسان
پست الکترونیک
اوقات شرعی
لوگوی وبلاگ
آمار و اطلاعات
بازدید امروز :47
بازدید دیروز :65
کل بازدید :118460
تعداد کل یاداشته ها : 19
103/1/10
10:50 ص
مشخصات مدیروبلاگ
موسی عباسی مقدم[0]
خبر مایه
بایگانی وبلاگ
موسی عباسی مقدم[15]
کاظم بهمنی[2]
دی 96[11]
هادی نژاد هاشمی[2]
بهمن 96[3]
حسن دلبری[7]
اسفند 96[2]
پیوندهای روزانه
وبلاگ حسین جنت مکان [0]
وبلاگ اصغر معاذی [0]
وبلاگ ناصر حامدی [0]
وبلاگ حسین جنتی [0]
وبلاگ رضا نیکوکار [0]
وبلاگ صنم نافع [0]
وبلاگ حامد حسین خانی [0]
وبلاگ بهمن صباغ زاده [0]
وبلاگ زهرا شعبانی [0]
وبلاگ پانته آصفایی [0]
آرشیو پیوند روزانه [10]
لوگوی دوستان
پیوند دوستان
نگاه انتقادی به فرهنگ ادبیات وهنر
غزلسرا
گلچین شعر معاصر |وبلاگ فارسی
گنجینه شعر فارسی
عشقانه ها
پایگاه نقد شعر
بی باران باران
چغوک
ناخواندهگنجینه شعرمعاصر
دفترچه مجازی شعر طنز
از این می نویسم
غزل باران
وبلاگ وحید پور داد
وبلاگ امیر توانا
شباهنگ
وبلاگ خلیل جوادی
وبلاگ عبدالحسین انصاری
آموزش مجازی آلاء
عناوین یادداشتهای وبلاگ
زخم سرگردانی
ساده لوح
پیوند
لک بر نمی دارد
عناوین یادداشتها[19]