از گرگ و میش صبح و خیابان شروع شد از _بوق های _ممتد_ پیکان _شروع شد .
عابر _نگاه کرد ،_، به _راننده_ ناگهان یک فحش بی ملاحظه ،،طوفان شروع شد .
ترمز ،،صدای شیهه ی ماشین کنار خط جنجال _در _حوالی _میدان_ شروع شد .
از درز پاره پاره ی اعصاب های خورد چشمم دوید تا تو،،( گلستان) شروع شد .
می آمدی و روسری ات موج پشت موج... چیزی _شبیه _خلقت_ انسان_ شروع شد .
گنجشگ گیج تو شدم و جفت بازی ام از سیم چشمهای پریشان شروع شد .
من در تو ذوب می شدم و تو درون من دی بود و فصل مرگ زمستان شروع شد . (آقا پیاده می شوم این هم کرایه ات ) و _عشق_ زیر_ نم نم _باران _شروع شد . . هادی نژادهاشمی